باغ فردوس
شاعر مرجان مصطفوی
باغ فردوس
آه ای دل من ،یـاد از روز رها تو درون باغ
اسمش فردوس بود ولی، کص دیشب خانه آن شب، ظلمت دوزخی بر پا بود
درد بی درمان من پی تسکین مـیگشت
یـار من دگر طاقت یـاری نداشت
اشک من معنی نداشت اشک من رنگی نداشت
شاید این اشک نبود شاید این رود روان زپی شستن اندوه دلم مـی آمد
کاش حرف سهراب اثری مـی کرد درون دل بی تابم
حیف از آن باغ و افسوس از آن آتش دل
دل من ، پی امـید بـه عشقی مـی گشت
عشق من کو؟کجاست؟
ای عجب باور بیـهوده ای دارد !
یـاوه مـیگوید او، یـا درون اوهام روزن� ...
ازان تنـهای
شاعر نورعلی نورزاد
رنگ فرست صورت اندوه دیگر بوده است.
زندگی بشکستن پیمان باور بوده است.
تا فراز کوه شـهرت رفتن و پاین شدن،
در طریق شاعر امروز رهبر بوده است.
حیرتی دیگر نمانده بر روخ آینـه ها،
چشم زنگار خیـانت ناز جوهر بوده است.
نضهت هم نیست اکنون درون بهار عاشقی،
جلوزار صبح صورت نقش آزر بوده است.
لهزه را از خویش بردن که تا زمان اوج صدق،
فکر خام عاشق آینـه پرور بوده است.
آب ناپیداست درون پهنای سیـهون سخن،
چون سرود رودکی بیرون منبر بوده است.
***
دیرگاهیست، کـه در شـهر دل� ...
آبان
شاعر حسن کارصدیقی
به نام آن کـه آبان آفریدست
که ماهی بهتر از آن ندیدست
به نام او کـه من را سروری داد
در آبان ، راه دنیـایم نشان داد
به دنیـا آمدم درون ماه آبان
گل عمرم شکفت و گشت خندان
منم از ماه لطف و مـهربانی
منم از ماه نیکی آسمانی
منم هم ماه کوروش شاه شاهان
کسی کو بُد پدر بر خاک ایران
جوان مردی کـه ذوالقرنین نامش
بزرگی درون وجود و در مرامش
مرامم چون پدر از عشق لبریز
سرشتم سبزتر از سبز جالیز
برایم عشق امری با تقدس
گلی دانم ورا از باغ فردوس
گدای عشق بی ...
شعله عشق
شاعر رضا مـهاجری
درشب تابان بادل سخن گفتن خوشتراست/درکتاب عشق سودایش بهگفتن خوشتراست
برآستان جانان وسرنـهادن درکوی عشق/درکنارخاک خوبان آرزو خوشتراست
لذت وصل بیشترازبی قراران بوده است/همچویعقوب،پیرهن یوسف،بو خوشتراست
آنکه شدمحوجمال عشق دگرآسوده نیست/عشق درآیینـه بادل روبه رو خوشتراست
همتیست گردوردستان رابه خوبی وصف کرد/شرح وحال عاشقان راپرس وجو خوشتراست
باغ فردوس برین هرچندباشدبی نظیر/وین قبورعاشقان هم شستشو خوشتراست
ای م� ...
شمـیم ولایت
شاعر محسن خانچی
جمع ملائک همـه مسرور بود
عرش خدا آینـه ی نور بود
مجلسی از عشق بیـاراستند
لطف و عنایت ز خدا خواستند
بود یکی زان همـه ان
عطر تنش خاسته درون هر کران
بوی گل و عنبر و مشک و گلاب
بوی سحر ، رایحه ی آفتاب
یکسره مـی برد دل از عاشقان
همچو گلستان شده بود آسمان
خیل ملائک همـه حیرت زده
عطر خوش آخر ز کجا آمده ؟
تا کـه بپرسید یکی زان ملک
ما همـه مستِ نفست یک بـه یک
عطر پر و بال تو بوی خداست
فاش بگو این همـه حُسن از کجاست؟
نفحه ی قدسی هست در این بوی خوش
� ...
تابلوی عشق
شاعر بارق شفیعی
دیشب مـیان باغ،
نزدیک گلبنی و به پهلوی آ بشار
آ نجا کـه شامگاه:
فراش کاینات...
فرش حریر گسترد ا ز نور مـهتاب
نازکتر ا ز روان،
رنگینتر ا ز خیـال من و تابلوی عشق
٭٭٭
دامان آ سما ن
صد بار شسته تر ز روان فرشتگان
زان شاعرانـه تر
مـهتاب چارده شبه درون بزم نوریـان
زینـهم لطیف تر،
تالاب همچو دامن آ بی آ سمان
و اندر کنار آن:
لغزد بـه سنگهای کف آ لوده قطره ها
سیمـین و تابناک
آ نسانکه درون کرانـهء گردون بر ابر ها
د ستاره ها
٭٭٭
آ نس ...
تقدیم و تقدیر
شاعر مـهدی صادقیـان
این شعر تقدیم مـی شود به:
.
..
حامـی(م.ع.الف)
رضا بهالو هوره(ستاره چین)
یزدان عاملی راد
محمد علی
0 ارشک
jatana
امـیر یزدانی
امـین شریفی
برزگر
برزگر
تنـها
داریوش حاجبی
دریـادل
ر.رها
رها رضایی
سعیدمطوری(شمع شبستان)
عالمشاهی
عاکف-م
فرهاد عبادی
فریبا زلالی
محمد رضا ساداتی
محمد صفا
محمد پیری
مـهدی فخرابادی
نقد شعر
هدهد
وفائی
یلدا (فائزه نیـاوند)
(ا.قلندر)
(امـید پرواز)
(سراب)
(شـهرزاد) واحدی
(طاها)
(لیلوا )
(محمد مـهدوی )غروب خزارن
(وحید سرباز)
(یـاو� ...
زخمـه ی گیتار
شاعر علی سعادتخانی
سر گیجـه ام گــرفته از ایــن، کـــار بـــاز هـم
هـــی لـب گـــرفتن ازِ سیگـــار بــاز هــم
مشتی کتاب و دفتر و یک چـای ِ تلــخ رنـگ
تـکرار کــردن ِ دوبــاره ی تـکــرار، بــاز هــم
هی بــی قــرار گشتن و، درون خــود قــدم زدن
هــی زل زدن بــه ساعت ِ،دیـــوار بــاز هــم
ساکت شدن.....تــرانـه ی دیــدار ســر زدن
ناخن زدن بـــه زخـمـه ی گیتـار، بــاز هــم
از ارتفاع ِ خـــاطـــره هـایش، نــگــاشتـن
سُر خُوردن از بلنــدی، خــودکـار � ...
خواب-غم جان
شاعر غلامحسین محمدی
خواب
دیشب کـه چین زلف هایت تاب دادی
طرحی قشنگ بر صورت مـهتاب دادی
دیشب دلت با مـهربانی خو گرفت و
بر جام رنگین بوسه های ناب دادی
دیشب بـه باغ عشقمان ماوا گرفتی
وان ساقه های تشنـه را هم اب دادی
باور ندارم این همـه بی تابی از تو
حتی اگر ان بوسه را درون خواب دادی
.......................................
غم جان
با او گریزانم و از او گریزان
(با او پریشانم و از او پریشان)
مـیمـیرم از عشقش همـه شب که تا به سحر من
از عشق پشیمانم و از او پشیمان
درد دل من گوشی را نخراشید
که اوست غ ...
چای تلخ!!!
شاعر علی سعادتخانی
سر گیجـه ام گــرفته از ایــن، کـــار بـــاز هـم
هـــی لـب گـــرفتن ازِ سیگـــار بــاز هــم
مشتی کتاب و دفتر و یک چـای ِ تلــخ رنـگ
تـکرار کــردن ِ دوبــاره ی تـکــرار، بــاز هــم
هی بــی قــرار گشتن و، درون خــود قــدم زدن
هــی زل زدن بــه ساعت ِ،دیـــوار بــاز هــم
ساکت شدن.....تــرانـه ی دیــدار ســر زدن
ناخن زدن بـــه زخـمـه ی گیتـار، بــاز هــم
از ارتفاع ِ خـــاطـــره هـایش، نــگــاشتـن
سُر خُوردن از بلنــدی، خــودکـار بــاز هــم
...
من و سیگاروخاطراتت
شاعر علی سعادتخانی
سر گیجـه ام گــرفته از ایــن کـــار بـــاز هـم
هـــی لـب گـــرفتن ازِ سیگـــار بــاز هــم
مشتی کتاب و دفتر و یک چـای ِ تلــخ رنـگ
تـکرار ِ بی نـهایت ِ تـکــرار بــاز هــم
هی بــی قــرار گشتن و، درون خــود قــدم زدن
هــی زل زدن بــه ساعت ِدیـــوار بــاز هــم
ساکت شدن.....تــرانـه ی دیــدار ســر زدن
ناخن زدن بـــه زخـمـه ی گیتـار بــاز هــم
از ارتفاع ِ خـــاطـــره هـایش نــگــاشتـن
سُر خُوردن از بلنــدی خــودکـار بــاز هــم
تکــرار کـردن ...
تابلوی عشق
شاعر بارق شفیعی
دیشب مـیان باغ،
نزدیک گُلبنی و به پهلوی آبشار
آنجا کـه شامگاه:
فراش کاینات...
فرش حریر گُستَرَد از نور ماهتاب
نازکتر از روان،
رنگینتر از خیـال من و تابلوی عشق.
دامان آسمان
صد بار شستهتر ز روان فرشتگان
زان شاعرانـهتر
مـهتاب چارده شبه درون بزم نوریـان
زینـهم لطیفتر،
تالاب همچو دامنِ آبی آسمان
واندر کنار آن:
لغزد بـه سنگهای کف آلوده، قطره ها
سیمـین و تابناک
آنسانکه درون کرانـهی گردون بر ابرها
د ستاره ها.
آنسو ترک بـه شاخ:
در بزم روحپ ...
مقام زن
شاعر مازیـار کریم ( آرام )
8 ماه مارچ روز جهانی زن نام گذاری شده بـه این مناسبت این چند بیت ناقابل را تقدیم مـیکنم بـه مادرم و همـه بانوان ایران زمـین.
گفت من را کز مقام زن بگو
از تمامـی وجود من بگو
گفتمش این بس کـه نام تو زن است
باغ فردوس زیر پاهایت کم است
عشق عالم درون تمام جان توست
مـهر گردون درون دل دستان توست
این توئی کز عشق لبریزست دلت
روشن از مـهرست چراغ منزلت
عشق ان گلچهره شاداب توست
عشق ان احساس پااب توست
اخر احساس توست مادر شدن
از به منظور عشق خاکستر شدن
تب شدن بیدار ...
سیگار باز هم........
شاعر علی سعادتخانی
سر گیجـه ام گرفته از این، کار باز هم
هــیگرفتن ازِ سیگــار باز هم
مشتی کتاب و دفتر و یک چـای ِ تلـخ رنـگ
تـکرار بی نـهایت ِ تکرار بـاز هــم
هی بی قـرار گشتن و در خــود قدم زدن
هــی زل زدن بـه ساعت ِدیـوار باز هـم
ساکت شدن.....تــرانـه ی دیدار سر زدن
ناخن زدن بـه گونـه ی گیتـار باز هـم
از ارتفاع ِ خـاطــره هـایش نـگاشتـن
سُر خُوردن از بلنـدی خــودکـار باز هـم
تکــرار ِ همـه ی سالهــای ِ خــود
رفتن بـه لحظه لحظه ی دیدار بـاز هـم
.
.
...
کویر
شاعر حسین عبادی دهاقانی
کویرست اینجا
سراسر بیـابان خشک هست و خاک
شـهامت لگدمال ترس هست وباک
شکوفان گل از گل خسان را ببین
به زندانی از خار گلها چنین
کویر وزمـینـها همـه شوره زار
کویر و نشانی مجوی از بهار
کویر وسکوت وهراس هست ومرگ
درو هر چه بینی همـه ترش وتنگ
کویروتب وتارچشمان ما
چنین ناتوان گشت دستان ما
همـه تشنگان منتظر بیقرار
نبینی تو دستی کـه باشد بـه کار
رفیقان بـه مردی همـه کرده پشت
فرو خوردن رنجهایم بکشت
کشیدم زاعماق دل دادها
که چون شمع بی جان درین بادها
نمایم � ...
[شعر نو دیشب تو باغ فردوس دوا بوده سر کص دیشب خانه]