« جَشنِ اَلفبا داریم / حَرفِ اَلفبا دانیم »
شاعر سلیمان بوکانی حیق
« جَشنِ اَلفبا داریم / حَرفِ اَلفبا دانیم »*
===========================
مـی کُنیم شُکرِ خُدا، اهنگ ور اریو نو ما بَچّه ها / چون کـه یـاد گرفته ایم اَلفبا را
خانومِ حَبیبی را ما دوست داریم/ چون کـه یـاد داده بـه ما اَلفبا را
جَشنِ اَلفبا داریم
حَرفِ اَلفبا دانیم
دیگه با سَواد شُدیم، کِتاب خونیم / دیگه هَر جا کـه بریم، نمـی مونیم
مـی کنیم شُکرِ خُدا، ما هَمـه مون / اومدیم کـه جَشن بگیریم، بخونیم
جَشنِ اَلفبا داریم
حَرفِ اَلفبا دانیم
کرده ایم کلاس اوّل را تموم / هم بـه یـاریِ خ ...
الفبا
شاعر الرفیعی
الفبا
رفتم بـه باغ الفبا
از بهرِ چیدن گلها
آمد الف بـه تماشا
بَه بَه بـه ب کـه چه زیبا
پیروز پ شده هرجا
تا ت کـه گشته توانا
ث رفت که تا به ثریـا
ج هم نشست بـه جانا
چ چلچراغ الفبا
ح حرف اول حلوا
خ رفت بر سرِ خوشحال
دال دیده دیدهِ زیبا
ذال بر واژه لذیذ نشسته
ر راستی را شده سزا
ز زَرِ ناب بـه دنیـا
ژ ژاله نشسته رویِ گلها
سین سنبل جشن سال نو شد
شین شـهد و ِ و جام و مـینا
صاد صادق وصداقت و صفا
ضاد ضرغام بیشـه و جنگل
طا طایر پرنده بالا
ظ ...
جشن دلتنگی
شاعر ایرج جنتی عطایی
شب آغاز هجرت تو
شب از خود گذشتنم بود
شب بی رحم رفتن تو
شب از پا نشستنم بود
شب بی تو ، شب بی من
شب
دل مرده های تنـها بود
شب رفتن ، شب مردن
شب دل کندن من از ما بود
واسه جشن دلتنگی ما
گل گریـه ، سبد سبد بود
با طلوع عشق من و تو
هم زمـین ، هم ستاره بد بود
از هجرت تو شکنجه دیدم
کوچ تو اوج ریـاضتم بود
چه مؤمنانـه از خود گذشتم
کوچ من از من ، نـهایتم بود
به دادم برس ، بـه دادم برس
تو ای ناجی تبار من
به دادم برس ، بـه دادم برس
تو ای قلب سوگوار من
سهم من جز شکستن � ...
جشن نمـی گیرم مرگ دقیقه هارو
شاعر بیتا شمس
روز مـیلاد منـه
ازت خبر ندارمو
این تلخ ترین روز منـه
خط خورده از تقویم دلت /تنـها نشون بودنم
گویی منو ز یـاد ای/تن بـه اغوش دگرسپرده ای
هر چی نوشتم تو دفتر گذشته ها
همـه رو با اشک نفرت شسته ای
شنیدن اهنگ صدات/بهترین هدیـه هست برای من
دیدن دوباره نگات/ارزوی دل غربت زده منـه
بغض سکوت چشام/هنوز منتظر اومدن توئه
روز مـیلاد منـه
جشن نمـی گیرم مرگ دقیقه ها رو بی تو
ورق نمـی تقویم زمان
مـهمون نمـیکنم شـهر و اشناهارو بی تو
یـاد تو تنـها مـهمون � ...
جشن گل
شاعر (لیلوا )
آشنای آن دل شیدا ی من
ای انوشـه ماه بی همتای من
روز مـیلاد تو من تیراژه ام
منظر چشم تو این گل واژه ام
گر بـه آغوش بهاران مـی بریم
تا صفای بوسه زاران مـی بریم
در سمای پر ستاره درون مـیان آیـه ها
با ملائک که تا به رویـا مـی بریم
آشنای این دل شیدا ی من
ای انوشـه ماه بی همتای من
ناز دارم همدمـی چون سروناز
دوست مـیدارم ترا همراه راز
روی نامت مـی بوسه ز جان
جمکران چشم تو باشد نـهان
سعی دارم با تو من درون هر دعا
جشن گل برپا کنم بی ادعا
...
جشن عشق
شاعر سید مصطفی سائس
مژده بر یـاران کــــه امروز جشن خوبان آمده
جشن خـوبان که تا سه روز درون ماه شعــبان آمده
ماه شعبان ماه پیروزی حــــــق بر باطل است
چونکـه شاه حق پرست، با جان و جانان آمده
خود بـه سوم، جان بـه چهارم روز، جـانان پنجمـین
آمدند، و دین حق را فخـــــــــر شایـان آمده
مسلمـین شاد اند و برپا کــرده اند جشن سرور
مؤمنین خــرم هــــــمـه چون شاه شاهان آمده
جشن اسلام هست امروز، شاد باشـــــید دوستان!
چونکه درون مــولود ایشان، جمـله حیران آمده
خود ...
۹۷-الفبا
شاعر امـید صباغ نو
و مـی نوشت خودش را
خط بـه خط شاعر
در تنـهایی چهار دیوار زبان بسته
به زبانی کـه نـه زبان خودش بود
نـه دلش
و مـی نوشت که تا تو بفهمـی دوستت دارد !
و تو ...
هنوز الفبا را یـاد نگرفته بودی کـه بخوانی !!
بعد ها کـه تو بزرگتر شدی
و خواندی خط بـه خط شاعر را !
دیگر نـه شعری مانده بود
نـه شاعری
که بفهمـی دوستت دارد !
خیلی زود دیر شده بود ... اهنگ ور اریو نو !! ...
جشن مرگ
شاعر آیدین حیدریـان مـهتر
دورو برم جشن سرود گریـه
خونمون سیـاه عکسم تو حجله
همـه مـی نالند بـه بدبختی من
چشاشون خون شده مثل چشمـه
همـه جا خرابان سوزه دور من
به دنبالم مـیان چقدر خسته
در اتاق سیـاه تنم نشسته
خاک ها روی سینم سنگینـه سخته
من مُردم و هیچ ندارم دیگر
تو آخر خطم نفسام همـه بریده
به همون چیزی کـه خواستم رسیدم
برین خانـه هاتان زندگی همـینـه
...
جشن سیـاهی
شاعر مجنون طالقانی
خورشید سرخ فام درون خاکستری ابرهای افق
پنـهان مـیشود و کلاغی درون آسمانی که
از غم رفتن خورشید سیـاه مـی پوشد
مغرورانـه بـه پرواز درون مـی آید
که آسمان همرنگ من است
و انسانـها برای فراموشی چراغی روشن مـیکنند
کم فروغ
تا سیـاهی را جشن بگیرند
یـاد دلم افتادم!
...
جشن مرگ اندیشـههاست!
شاعر علیرضا کریمـی
صدای زوزه گرگ
پیچیده درون پیچ جاده،
شمعهای دهکده خاموش
فانوسها بینفت،
راهها پر ز سنگلاخ و خارند!
دهکده چون شـهر مردهگان،
بیروح و بیصدا،
با افکار همگون ساکنانش
در خواب خوشبختی،
مرگ اندیشـه را جشن گرفته است!
چه لباسهای عجیبی!
چه چهرههای غریبی!
صدای زوزه گرگ شاید،
از این چهرههای ناآشناست!
آینـهها را شکستهاند،
و بر تخته سیـاه دهکده،
عمار برکشیدهاند!
و کودکان دهکده،
قلوهسنگهاشان درون دست،
در پی غریبهای مـیدوند
پ ...
جشن شعر و شب های ماه
شاعر کمال برنگ
من از تنـهایی خواهم رفت.
قبل از آن که،
جشن شعر و
شبهای ماه،
از دست رود.
و بلوغ دریـاچه را،
برای بچّه ماهی ها،
شرح خواهم داد:
ـ:" کی مـی داند که تا سقوط ماه تنـها، چه قدر راه است؟"
...
جشن آزادی (برای افغان)
شاعر شیرین
جشن آزادی خورشید بود
و پروانـه ها درون اسمان آزادی
ولی کدام آزادی
کدام جشن و پای کوبی
آنـها هنوز اسیرند
در دست دیوهای خون آشام
آنجا پسرکان با شادی و نشاط مـییدند
و کان با حسرت بـه تماشای آنـها نشسته بودند
زنان مطلقه
خواب برگشت بـه وطن را مـیدیدند
و درون وطن هم کـه بودند
زیر بار ظلم و ستم مـیپوسیدند
و از بیم یـاوه گویی ها
سکوت را برمـیگزیدند
آخر که تا کی حتما سکوت کرد
زنجیرهای صد هزار ساله را بگسلید
و فر و ریزید شیشـه ی عمر دیوان را
و بسرایید ...
جشن
شاعر ساره احمدی(س.سکوت)
زیبایی
شاید
معنای مطلق یک لحظه ست
...
وقتی کـه فکر مـیکنی درون انتهای زمـین ایستاده ایی
اوجت را انکار نکن
...
همـیشـه آغوش های گشوده ء خلقت هست
در آخـــــــــــــــــر خط حتی باور کن
که همـیشـه لذت هست
و عشق هست
که من هستم
و لحظه هست
وقتی زیبــــــــــــایی ،
معنای مطلق ـ این لحظه ست.
و خنده های کوچک شادی
که بـــــــــــــودن را
و حـــــــــتی
نبودن را گاهی
جشن خواهند گرفت
...
الفبا نانوشته--پله پله-نکته دان
شاعر عاکف-م
گمان مـیکرد شاعر گشته طفلک
به فهم واژه قادر گشته طفلک
"الفبا" نا نوشته فکر مـی کرد
کتابش بلکه حاضر گشته طفلک
بزرگی رسم دارد نیست آسان
در این وادی بباید شد هراسان
بباید پله پله راه رفتن
به چنگت سخت آید این گریزان
نـه هرنقطه داند نکته دان است
نـه هرگشاید رازدان است
به اسباب بزرگی تکیـه باید
بزرگی درون ادب هم درون بیـان است
...
جشن اسفندگان
شاعر سیـاوش رودکلی
چه نیکو بود آن روزگاران
مردم نجیب سرزمـین من ایران
به حق بودند پای بند دین خود
چه نیک پاس مـی داشتند مقام مادران
به جشنی درون روز بیست و نـه بهمن ماه
نام آن بود خجسته جشن ، اسفندگان
ولی امروز مردم ایران ، مسلمانند
هستند پیرو محمد (ص) و قرآن
چه حاجت هست والینتاین یـا اسفندگان؟
که بـه روزی ، برگزیدیم بـه یـاد مادران
گر زرتشت و هر پیـامبری درون این عصر مـی زیست
یقین بدان او هم بود چون تو ، یک مسلمان
چو نوروز کـه جشنی بزرگ هست ، این زمان
هرگز عزیز نبو ...
[شعر نو به منظور جشن الفبا - shereno.com اهنگ ور اریو نو]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 19 Aug 2018 16:09:00 +0000