تو مثل بوی نان درون کوچه هایی

شاعر مجتبی زین اوقلی

خواب چشمان تورا شاید زمانی دیده بودم
یـا بـه یـادت جرعه هایم را نوشیده بودم
آن نگاه مـهربانت را نگیری از نگاهم
بی تو من مثل حبابی بی دفاع و بی پناهم
دست گرمت را بـه روی صورتم دست نوازش
ات را تکیـه گاهی کن به منظور درد و خواهش
باز آهنگ صدایت مـی کند آرام جانم
تا بـه خود امـید بخشم مـی توانم ، شعر برای اسم معصومه مـی توانم
مثل یک رنگین کمانی ، هر زمان باران بیـاید
آن شکوه رنگهایت غم ز قلبم مـی زداید
چشم خود بگشای بر این آسمان بی ستاره
تا بـه نور چشم تو ...

ای از نظرت مست شده اسم و مسما

شاعر مولوی

ای از نظرت مست شده اسم و مسما
 
ای یوسف جان گشته ز لب‌های شکرخا
ما را چه از آن قصه کـه آمد و خر رفت
 
هین وقت لطیفست از آن عربده بازآ
ای شاه تو شاهی کن و آراسته کن بزم
 
ای جان ولی نعمت هر وامق و عذرا
هم دایـه جان‌هایی و هم جوی مـی و شیر
 
هم جنت فردوسی و هم سدره خضرا
جز این بنگوییم وگر نیز بگوییم
 
گویید خسیسان کـه محالست و علالا
خواهی کـه بگویم بده آن جام صبوحی
 
تا چرخ بـه آید و صد زهره زهرا
هر جا ترشی ب ...

رفیقی بـه اسم سیگار

شاعر نازنین جمالی

شکایت مـی کنی
ونمـی دانی
دهان من زمستانی را بـه دوش دارد
که سیگارم
دودکش
همـیشـه روشنش بوده
گرچه این روزها
پک های پیر من
چشم هایم را مـی سوزانند
اما نمـی دانم
من نابینا شده ام
یـا سیگارم...

شکایت مـیکنی ونمـی دانی
تمام دکه های شـهر
مرا مـی شناسند
وتورا کـه حالا
جا نماز آب نکشیده ام را
آب مـی کشی
با دست هایی
که این کاره اند.....!!!
نمـیدانم
حق باتوست یـا من
که سر دوراهی ها
راه راست را نمـی روم
چون شاید تمام راه های راست
با من چپ افتاده اند
وعجیب ن� ...

با اسم علی زمـین بـه لرزش افتاد

شاعر سید محمد متولی

با اسم علی زمـین بـه لرزش افتاد

چشم دل شیعیـان بـه بارش افتاد

از یمن ورود او بـه دنیـای کنون

هر فتنـه ی مشرکان بـه چالش افتاد

پدر عزیزم،

*روزت مبارک*

روز پدر بر پدران عزیز و مرد هایی که

در آینده پدر مـی شوند ، مبارک باد. شعر برای اسم معصومه ...

اسم تو

شاعر معصومـه تاری وردی

هر لحظه عاشقم !
نـه اینکه لحظه بـه لحظه عاشقم!!!
باز نگویی کـه ام!!!
مـینویسم اسم تو را و تو خط مـیزنی و دوباره مـینویسمت...
عشق بازی مـیکنم با حرف وجودت...
با لحظه سجودت...
بهانـه نگیر اسم توست گر چه همنام تو بسیـار است!
نرو
نرو نگو کـه ف........!!!!! ...

دومـین اصلاح سوگند نامـه

شاعر سید عباس مجابی

دومـین اصلاحیـه ی
سوگند نامـه

پس از حمد و ستایش بر خداوند تبارک و تعالی
پیشاپیش فرا رسیدن عید سعید فطر را بـه عموم خوانندگان و
شاعران عزیز تبریک عرض نموده، قبولی طاعات و عبادات
شما را از درگاه ایزد منان خواهانم.
باید باستحضار برسانم کـه عزیزان زیـادی چون جنابان امـیری،
فـتحی، الـبـرز، شـریفیـان، رزاقی راد و ... شعر برای اسم معصومه ایـرادات جـدی و
نظرات خوبی ارائه نموده اند و از ابتدا هم هر آنچه داشته اند
در کف اخلاص نـهاده اند، لکن حق� ...

سومـین اصلاحیـه ی سوگندنامـه

شاعر سید عباس مجابی

سومـین اصلاحیـه ی
سوگند نامـه

پس از حمد و ستایش بر خداوند تبارک و تعالی
از محبت شما و زحمات شما سپاسگزارم. این اشعار آخرین اشعاری هست که تنظیم گردیده، بسیـاری از عزیزان پیرامون نواقص و کاستی ها زحمت کشیده اند که:
1 – به منظور هر یک از شعرای محترم یک فایل اختصاصی، مفتوح گردیده است.
2 – اشعار هر نفر بصورت انفرادی درون همان فایل اختصاصی قرار داده شده است.
3 – کلیـه ی نظرات خود شاعر و عزیزان دیگر، درون همان فایل شعر شاعر جمع آوری شده است.
4 – اساساً مثنوی ...

عاشورا...

شاعر معصومـه رمضانی علی اکبری

محرم تو را بـه یـاد چه مـی اندازد؟؟؟!!!
عاشورا؟
تشنگی؟!!
دست هایی کـه برای بیعت دراز شد،امادست خیـانت بود!!!
بر شانـه های مردم شـهر هنوز آوازه حماسه مردی است
که نـه از عطش گریست
نـه از زخم
نـه از خون
وقتیـهای سرخ او مـی خشکد
گریـه کار کمـی هست برای توصیف عطش
وقتیـهای سرخ او مـی خشکد
قلب ما تیر مـی کشد.......
سکوتش فریـادیست جاری درون گوش زمان
آری او مرد بود
آزاده زیست
تا بدانیم زندگی بـه هر قیمتی زیبا نیست.....
معصومـه رمضانی علی اکبری (باران) ...

شـهدای گمنام

شاعر معصومـه رمضانی علی اکبری

(نثر)
تقدیم بـه شـهدای هشت سال دفاع مقدس

ای شـهدای گمنام

ای غلطیده شدگان درون سرب های سرد و سنگین

ایـانی کـه درجنگ حیـات با شرف را مبادله کردید

و از شما پلاکی با سال ها سابقه حضور درون مـیدان جنگ و چفیـه ایی آغشته بـه خون بر جای مانده

ایـانی کـه شب های شما غریب ترین شب ها ی شام غریبان بوده است

به کدامـین گناه کشته شدید؟؟

بر مزار کدامتان بگرییم؟

من نمـیدانم شیمـیایی چیست

و زخم ترکش چقدر دردناک است

ولی مـیدانم اگر امروز درون آسایش زندگی مـی کن� ...

پایـان سوگندنامـه

شاعر سید عباس مجابی

آخرین بخش از
سوگند نامـه

پس از حمد و ستایش بر خداوند تبارک و تعالی
ضمن تقدیر و تشکر از همـه ی عزیزان و سایت شعر نو و همـه یـانیکه ما را یـاری داده اند و یـاری خواهند داد.
مستدعیست از این بـه بعد هیچگونـه اضافه و تغییراتی درون فایل سوگندنامـه بـه وجود نخواهد آمد، هر چند شما عزیزان و همـه ی شاعران محترم، مـی توانند فقط درون اصلاح ابیـات، نظر دهند، لکن تصمـیم نهایی، درون همایش بزرگی کـه تاریخ تشکیل این جلسه متعاقباً اعلام خواهد گردید، اتخاذ خواهد شد و هرگونـه � ...

دارم امشب از غمت مقتل سرایی مـی کنم..

شاعر معصومـه بیرانوند

"مست اگر باشی درون آغوشت خدایی مـی کنم "
عشق را از چشم مستت من گدایی مـی کنم....
پیله ای پنـهانی ام! محبوس درون کنج قفـــــس
مـی رسی پــروانـه ی دل را هوایی مـی کنم...
یک نفـــس آواز مانده انتــــهای بیی
مـی رسم آنجا و آهنــــگ جدایی مـی کنم...
باوفا مـی خواندمت، چشم امـیدم کور شــد!
ناگهان یـاد " نـــــوایی ای نوایی.." مـی کنم
دور باطل مـی گرد حریــــــم خانـه ات
لااقل پیش نــــگاهت دلربایی مـی کنم...
حکم تحریم مرا صـــادر از قلب خود!
یـا نشــ ...

اسم اعظم

شاعر نسترن صمدپور

**شعری دروصف امـیرالمومنین علیـه السلام**

((اسم اعظم))

به دنبال تو مـی گردم،
مـیان کوچه های شـهر،
مـیان باغ ونخلستان،
مـیان آیـه های درد،
تو نبض بغض نشکفته،دل پرپر،
تو هم پای، تمام لحظه های غربت مادر.

تو آغاز طلوع واژه ی اعلی،
تو درون آغوش کعبه،
وا شدی،حیدر.

تو دریـای خروشان،عمق طوفان،رعدبران،صاعقه،آذر.

تو هم پای پیمبر(صلی الله علیـه وآله)،
در حراء،در جنگ ها،معراج،
توصبح بی غروبی،عدل بی تکرار،مـهر یـار،
حق روشن و،آن اولین باور.

تو � ...

به اسم "زن"

شاعر معصومـه نصیری


پر از خیـال واهی
پر از اشکی و آهی
بین بودن و رفتن
موندی تو این دو راهی
...
غرورتو شکستن
به روت درارو بستن
از خودتم بریدی
تا ته خط رسیدی
فرشته ی مـهربون
مریم شیرین زبون
بیی اندازه داشت
یـه روزایی چاره داشت
به اسم زن اسیریم
که عاقبت بمـیریم
مریم مـیناییم
پری دریـاییم
درد و غم اندازه داشت
یـه روزایی چاره داشت
به اسم زن اسیریم
که عاقبت بمـیریم
...............

...

حالا تمام شـهر نامت را بلد هستند...

شاعر معصومـه بیرانوند

هی قصه خواندم،شعر گفتم،گفت و گو کردم...
"من بی تو پنـهان گریـه هایی درون گلو کردم"
نور دو چشمانم ! نگاهی کن بانم...!
هر چند عارف گشتم و نا دیده " هو" کردم...!
روییده احساس من از تصویر چشمانت
آیینـه ها را با دل خود رو بـه رو کردم...
شادم کـه مـی آیی و مـی بینی بـه شوق تو
پس کوچه های عشق را هم رفت و رو...کردم

حالا تمام شـهر نامت را بلد هستند
از عابران نام و نشانت پرس و جو کردم...

زندانی چشم شما، آزاده ی محض است!
جانا اسیری را برایت آرزو کردم...

معصو ...

برگرد بـه خانـه‌ی گمشده‌ات

شاعر معصومـه محمدی سیف

برگرد بـه خانـه‌ی گمشده‌ات

برگرد بـه خانـه‌ی گمشده‌ات
برگرد که تا معجزه را با چشمانت ببینی
بی‌ باکانـه بـه دنبال خانـه‌ ام مـی‌ گردم
باید آگاه باشم، که تا سبز شوم از رؤیـای با تو بودن
آسایش زندگی را درون لابهپوشش الهی با عظمت، مـی‌ جویم
حقیقت را بیدار مـی‌ کنم و با او همگام مـی‌شوم. از مـیان شاخه‌ های تردید عبور مـی‌ کنم
از روی پل‌ های شکسته‌ی غرور و رخوت مـی‌ گذرم
در جستجوی کامـیابی روحم،
از رکود لحظه‌ های پریشان غبارگرفته‌ ام، درون ژرفناک خاک کب� ...

: شعر برای اسم معصومه




[شعر نو هایی اسم معصومـه - shereno.com شعر برای اسم معصومه]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 13 Jul 2018 04:14:00 +0000