مرگ عشق
شاعر امـیر هدایتی
پیر مردی بر مزاری زار مـی گرید
اشکهایش مثل باران هست بی تزویر
با خودش درون گیر
دست بر سر سر بـه زانو
اشک ریزان نوحه مـی خواند
من شنیدم حرفهایش را او نمـی داند
خواستم برگردم اما پای من لرزید
هرکه این زاری
بی قراری را اگر مـیدید
مـی ترسید ، متن شعر ترکی سیکیم مـی پرسید
پیر مرد آیـا مرگ جوان دیدست
او چه از آن مـهر بان دیدست
پیش گویی را رها کردم
پیش او رفتم ببینم کیست
زیر زمـین مرده افتاده
پیرمرد آرامتر شد گفت
همسرم بود او
بیست سالی هست کوچیده
درد و دل کردم برای او
...
ستاره فرار کن...بشر بـه اسمان رسید
شاعر پدرام نیک روش
این بهانـه های تلخ
و تلخیـه بهانـه ها
صدای درد های دردناک دردمنترین مرد زمـین
به اسمان رسید؟؟؟
ستاره مـی رسد صدای من بـه تو
مـی رسد صدای من بـه مرز دیدگان تو
شنید مـی شود بشر
به اسمان رسید
دم غروب تلخ جمعه
دست بـه کشتار کشیده است
سراسر مغرب زمـین
پر از خون جوان ستاره هاست
وای بر ستاره ها
پای بشر بـه اسمان رسید
***
کسی بـه اسمان نگفت
زمـین چگونـه است
کسی ستاره را نگفت
زمـین پر از فسانـه است
غروب تلخ جمعه رو
کسی بـه اسمان نگفت
ستاره روی من بـه توست
از اسما ...
در سوگ دوست
شاعر سید حجت اله طباطبایی
خدا صبرت دهد ای مرد غمناک
چگونـه مـی کنی فرزند درون خاک
چگونـه مـی نشینی بر مزارش
چو بینی مادر گریـان و زارش
چه سخت هست دوری مادرزفرزند
چه سخت تر آنکه مرگش را ببیند
خدا کاری که تا نبیند
دگر مرگ جوان دردانـه دلبند ...
شاعر
شاعر مـهدی محمدی
در زمستاني سرد
و شبي مـهتابي
آخر تنگترين كوچه شـهر
و بـه شكلي مشكوك
يكنفر مرد و به پايان نرسيد !!!
-
بهر تشخيص دليل مرگش
دكتري سينـه او را بشكافت
و نوشت :
جگري سوخته و غرقه بـه خون
و دلي بي كينـه
ريه اش تنگ هواي تازه
شكمش خالي يك لقمـه خوش
و تني خسته بار دگران
-
تن او رنجه زخمي پنـهان
سينـه اش مخزن اسرار مگو
-
در سرش هم اثر ضربه نبود !
-
و نوشت :
كه سرش خانـه آمال بزرگ
و دلش مامن افكار بلند
-
علت مرگ ولي اينـها نيست
علت مرگ بـه تشخيص طبيب :
ضجه مادر گم ك ...
چقدر بی طاقتم امشب
شاعر محمود احمدی
چرا مرگ جوان هر روز
چرا پی درون پی و مرموز
از این بعد در فراغ یـار
چقدر بی طاقتم امشب
چرا هر روز مرگ و مـیر
چرا شلیک با یک تیر
جوان ما شده یک پیر
چقدر بی طاقتم امشب
چرا جرأت شده یک مرگ
چرا غیرت نبود درون رگ
درخت، خشبود یک برگ
چقدر بی طاقتم امشب
چرا بغضم نمـی ترکد
چرا رفت و منو تر کرد
چرا این سرنوشت بد کرد
چقدر بی طاقتم امشب ...
جاده ها
شاعر بهروز عطایی
جاده ها درون خود دارندهزاران هزار
یـادگار از چرخ ها
از ارابه های آهنی
پر از نقش و نگارها
شکیل و زیبا
دودآلود و پرصدا
پیچ ها یـادمان خاطرات تلخند
از مرگ جوان و پیر و
از همـه ی نسلها
این راهیست بی انتها
که خواهیم گذشت بر آن
همچون بادها ... متن شعر ترکی سیکیم ...
نسیمـی از جنس تو!
شاعر محمد جواد پاشایی
دفتر شعر من این بار تو را مـی خواهد
قلم انگار کـه زخمـی شده، جان مـیخواهد
طی شد این عمر درون اندوه صدایی از تو
بی گمان حنجره ات مرگِ جوان مـی خواهد
قلم زخمـیِ قصه، بـه نسیمـی برخاست
چه نسیمـی کـه صبوی رمضان مـی خواهد
ناگهان دفتر از این باد چنان باز شده
بوی تو حال دلم را نگران مـی خواهد
بی شک امشب غم من یک فرح پا برجاست
غمـی از جنس تو کوه سبلان مـی خواهد!
3.13 مصادف با سالروز مـیلاد مردی منتظرِ 313 یـار
با تبریک بـه همـه ی شیعیـان مخصوصاانی کـه بنده رو با حضو� ...
شعری به منظور بلوطها
شاعر حیدر مـیرانی
سلام دوستان ....خرداد ماه آتش سوزی جنگل ها درون استان ایلام باعث سوختن درختهای زیـادی شد کـه البته خبرش جگر سوز بود ... متن شعر ترکی سیکیم من بعنوان یک لر قداستی برای درخت بلوط قائلم بـه همـین خاطر درخت بلوط را نماینده همـه درختهای سوخته مـی دانم .... فردای آن روز غزلی سرودم کـه تقدیم همـه عزیزان مـی کنم ... همـین جا از خانم تقی پور عزیز بابت طراحی کاور سپاس گذارم ....
آتش بگیر دوره نان بلوط نیست
شاید شنیده ای کـه زمان بلوط نیست
ای شاخه های پیر و ستم دیده و فقیر
مرگی شبیـه مرگ جوان ب ...
خواب یک سرباز
شاعر مـیثم رستمـی خورشیدی
مـیروم درون خواب سربازی
که با اتوبوس
به سمت مرز مرگ مـیرود ...
پر از ترس تیر و ترکش و بمب هست و انفجار ...
- بـه سربازی کـه مـیرود که تا بمـیرید چه حتما گفت ...؟
بر مـیگردم
و درون اتاقی بـه وسعت یک تابوت ،
به مرگ مـی اندیشم ...!
به جنگ .
به جدال بین آدم ها .
به بمب .
و بـه انفجار .
و سربازی کـه در ذهن مادرش ...
سرباز مرد ...
به افتخار مرگ جوان ، چه حتما گفت ؟
من درون سنگر سکوت خودم
به مرگ مـی اندیشم ،
با خودکار بی جوهری درون دست
تو بگو ؛
که بـه جنگ ، چه حتما گفت ؟ ...
رهایم کن...
شاعر شـهرام رهگشای
رهایم کن
چه مـی خواهی
زمـین ای اشنا با خستگی هایم
رفیق دزد شادی ها
شریک باد هر جایی
اسیرِ
چرخ تکراری !
زبان کفش ها یم را تو مـی فهمـی
نگاه بند ها یش را
تو مـی خوانی
گره را با گره که تا کی کنی انکار ..؟!
بیـابانت
تبانیِّ مرارت بار
با هر پُشته و خار است
بد رفتار!
غرور زانوانی را کـه خشکیده ست
مـی بینی.؟!
فشار ممتدِ اعصار بر اضلاع انسانی
هوای شرجیِ دم کرده
با تن هایِ
تنـهایی!
رهایم کن
تو ای رامش گرِ تاریخِ صدها نسلْ
حُجب و آبرو داری
تمامش ک ...
چه بگویم؟!
شاعر محمد_نیک روش
از مرگِ غم انگیز خزان آورت ای مـهر !
با دختــرِ پَتیـاره ی آبـان چه بگویم؟!
از یخ زدن بغضِ ترک خورده ی یک ابر
قبل از بـه زمـین خوردنِ باران چه بگویم؟
با حالِ نَزار و تنِ تب دار و دلِ زار
از "شمع و گل" از "نرگس و مژگان" چه بگویم؟!
از ساعتِ صفر؛ از لبِ لعل؛ از عطشِ یـار
با چشمِ گرسنـه؛ دلِ ویران؛ چه بگویم؟!
از باکره ی عاشقِ دیروزی و امروز...
رسوا بـه سرِ کوچه و مـیدان چه بگویم؟!
در قرن اتـم؛ قرن فلـز؛ قرن تَوَحُـش
از چلچله وُ چک چک باران چ ...
اولوم(مرگ) درون وفات ام(جوان ناکام)
شاعر رسول غفاری
ترکی:
ایسته ییرم اولم ایسته ییرم آزاد اولام دونیـادان
ایسته ییرم ایسته مـیم دونیـانی
آلدی الیمدن اونی آلدی الیمدن بو محربان باجیمـی
منیم باجیم گپدیبسن راحت لشیبسن
گه گور بوردا بیز لر نـه حیرانیخ اولومـه
سن گه گینن بیز گپده ریخ یـه ریوه
سنین آرکاداشین بوردا گوزلییر سنی
اولوم ایتیم هاممـیه واردیر ده مـیرم کی یوخ
آمآ جوان آرزیسینا چاتمادین
بوردا سنین بوش یـه رینی حس اپدیرم اوره دن
ایسه ییرم من دیییم گشمـه گولوم دنیـانین اله یین دن
گولیدین خن ...
جوان مرگ
شاعر زهرا بازیـار۰(صحرا)
دوست دارم کـه جوان مرگ شوم
هن همـه اموات و گل و سنگ شوم
دوست دارم کـه شبی با دل پاک
بخت یـاری کندم که تا که شوم همدم خاک ...
مرگ
شاعر اهورا حسین صباغی
شعری سیـاه برای مرگِ دوست
برای همـه ی تلخی ها و از دست ها
برای جوان مرحوم "علی جوادی"
-
"مرگ"
شب هست و پنـهان است
در درونِ کلبه یِ پوشالیِ ترس و وحشت
نمـی گردد، رو بـه سویِ هیچ
شعله ای، نوری، مـهتابی
در درونش
آتشِ وحشت
زجه آمـیز، شعله وار و فروزان است
خسته است
این روحِ سرد و بی فروغ، دردا
نیست، حتی، کوره راهی پیش چشمش، رو بـه فردا
وادی اش
سرزمـینی است
که ندارد
جویِ آبی درون درونِ کوهسارانش
خشک و بایر گشته است
حجمِ سردِ خاک� ...
صدای پای آب
شاعر سهراب سپهری
اهل کاشانم
روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم خرده هوشی سر سوزن ذوقی
مادری دارم بهتراز برگ درخت
دوستانی بهتر از آب روان
و خدایی کـه دراین نزدیکی است
لای این شب بوها پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب روی قانون گیـاه
من مسلمانم
قبله ام یک گل سرخ
جانمازم چشمـه مـهرم نور
دشت سجاده من
من وضو با تپش پنجره ها مـی گیرم
در نمازم جریـان دارد ماه
جریـان دارد طیف
سنگ نمازم پیداست
همـه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتی مـی خوانم
که اذانش ر ...
[شعر نو ترکی به منظور مرگ جوان - shereno.com متن شعر ترکی سیکیم]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 07 Sep 2018 22:20:00 +0000